جدول جو
جدول جو

معنی صباح کندی - جستجوی لغت در جدول جو

صباح کندی(صَ حِ کِ)
وی یکی از گوهریان مشهور و معاصر رشید است. رشید وی را نزد صاحب سراندیب روانه کرد تا گوهرهای آن ناحیت بخرد، ملک وی را گرامی داشت و خزانۀ گوهر خود بدو نمود و صباح از آن گوهرها به شگفت درشد سپس یاقوتی سرخ دید که به مانند آن در خزائن پادشاهان ندیده بود و سخت به شگفتی درآمد. ملک پرسید مانند این یاقوت دیده ای ؟ گفت نه به خدا. ملک گفت توانی بهای آن را معین کنی ؟ چه همه در این کار درمانده اند. گفت آری توانم. ملک را این پاسخ دشوار آمد و گفت ترا خردمند میدانستم لیکن با ادعای خویش فراست مرا تکذیب کردی. صباح گفت نه چنین است و اگر خواهی مدعای خود را ثابت کنم بفرمای تا جوهریان را حاضر کنند. ملک چنان کرد و صباح چادری بخواست و بگسترد و چهار گوشۀ آن به چهارکس داد تا در هوا نگاه داشتند. سپس یاقوت را با قوت تمام بپرانید و چون بر چادر بیفتاد گفت بهای آن آن مقدار از زر است که به روی هم انباشته کنی تا بدان بلندی رسد که یاقوت رسید. جوهریان گفتۀ او بپسندیدندو مقام کندی در نزد آنان و در دیدۀ ملک بزرگ گشت، و ملک بفرمود تا او را خلعت داده و دهان وی از گوهر گرانبها پر کنند و حاجت او روا کرد و بازگرداند. (الجماهر بیرونی ص 63). و رجوع به ص 32 همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ کُ)
کنایت از صباح الخیرگویان است، یعنی مردمانی که به صباح الخیر گفتن عادت کرده باشند. (برهان قاطع). رجوع به صباح الخیر و صباحکم بالخیر و صباحک بالخیر... شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ مَ دَ)
روز به خیر گفتن. تهنیت بامداد ادا کردن: آن شخص می آمد به رسم عرب روی خویش بربسته و سلاح تمام پوشیده واو را صباح کرد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). رجوع به صباح کنان و صباح الخیر... شود
لغت نامه دهخدا
(عَبْبا کَ)
دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو. واقع در 23500 گزی خاور سیه چشمه و 750گزی شمال شوسۀ سیه چشمه به قره ضیاءالدین. ناحیه ای است واقع در جلگه. هوای آن معتدل و سالم است. 94 تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی و گله داری و جاجیم بافی اشتغال دارند. راه ارابه رو دارد. از راه شوسۀ سیه چشمه به قره ضیاءالدین میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، که در 15 هزارگزی جنوب باختری پلدشت و دوهزارگزی جنوب راه شوسۀ پلدشت به ماکو واقع است. جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 300 تن سکنه است. آب آن از رود خانه زنگمار تأمین میشود و محصول عمده آن غلات، پنبه، کرچک، بزرک، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُ قِ)
دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد. در 15000گزی خاور مهاباد و 12500گزی خاور شوسۀ مهاباد به میاندوآب واقع و موقع جغرافیایی آن کوهستانی، معتدل مالاریائی است. 818 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صباح کنان
تصویر صباح کنان
روز خوش گویان کسی که صباح الخیر گوید، در حال صباح الخیر گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
روز خوش گفتن روز بخیر گفتن تهنیت بامداد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
((صَ. کَ دَ))
روز بخیر گفتن
فرهنگ فارسی معین